بچه های گلم

شیرین کاری احمدرضا جون...

احمدرضاجونم میدونم که خیلی احساس بزرگی میکنی.  چند روزیه که بهت اجازه دادیم داداش کوچولو رو بغل کنی وچند قدمی راه بری وتو خیلی احساس بزرگی میکنی..  تو برادر بزرگتری وخودتو مسول نگهداری از داداشت میدونی..  از طرفی علاقه داداش کوچولو روز به روز به تو بیشتر میشود وتو خیلی احساس رضایت میکنی...  تازگیها داداش امیر وقتی کسی رو در حال خوردن چیزی میبینه لبهاشو به هم میزنه وتو خیلی دلت براش میسوزه...  شیرین کاری امروز تو این بود که وقتی داشتی ماهی نوش جون میکردی وداداش نگاهت میکرد یکم از ماهیرو برداشتی تا دهن داداش بزاری ولی عزیزم اون هنوز سه ماهشه وخیلی کوچیکه...  خیلی برام جالب بود که با اعتماد به نفس بین د...
29 فروردين 1395

بیا شادی رو ببین عزیزم....

سلام عزیزم..  کجایی؟کاش میدونستم...  بعد از رفتنت عزیزم احساس کردم برای همیشه شادی رو از دست دادم وتا قیامت غم در کنارمه اما سه ماهه رنگ وبوی تو توی خونمون پیچیده...  با اومدن داداش کوچولوت من خیلی سرگرم شدم وگاهی اونقدر سرگرم که احساس میکنم نبودنتو فراموش میکنم نمیدونم حس تو نسبت به امیرصالح چیه؟ ولی حتما توهم برادر بزرگتری وباید خوشحال باشی از اومدنش. عزیزم برای ما دعاکن برای داداشات... منم دعا میکنم هر روز جات بهتر از قبل بشه. منو فراموش نکن عزیز مامان....  
22 فروردين 1395

احمدکوچولو بزرگ شده...

احمدرضاجون...  عزیزم نمیدونم کی این مطالبو میخونی ؟ یک ماه دیگه پنج ساله میشی ومیدونم که بی صبرانه ممتظر جشن تولدتی خیلی وقتا وخیلی زیاد بهت فکر میکنم، به بزرگ شدنت،به کارای قشنگت،به شیرین زبونیات وخیلی چیزای دیگه...  کاش میدونستی که عشق من هر روز به تو زیاد وزیادتر میشه...  نکنه حتی یبار فک کنی با اومدن امیرصالح تو فراموش شدی نه عزیزم تو همیشه پسر بزرگ وعزیزتر از جون منی...  نمیدونی چقدر عاشقتم...  وقتی بهت فکر میکنم حتی یه بدی هم از تو یادم نمیاد با اینکه وقتی با همیم خیلی از دستت حرص میخورم.  عزیزم خیلی دلم میخواد موفق باشی توی همه کاری وتو واقعا هم موفقی چون پسر باهوش وزرنگی هستی  این ...
22 فروردين 1395
1